خمیده پشت. کوژپشت. قوزی یا کسی که پشتش از پیری یا بسبب دیگر خمیده شده است. پیر منحنی یا کسی که پشتش انحناء دارد. منحنی پشت: حکیم نوزده چون پیر چفته پشت شود گهی که از پس خود کندۀ جوان بیند. سوزنی. چفته پشتی نعوذ باﷲ قوز چون کمانی که برکشند به توز. نظامی. رجوع به چفته و چفته پشتی شود
خمیده پشت. کوژپشت. قوزی یا کسی که پشتش از پیری یا بسبب دیگر خمیده شده است. پیر منحنی یا کسی که پشتش انحناء دارد. منحنی پشت: حکیم نوزده چون پیر چفته پشت شود گهی که از پس خود کندۀ جوان بیند. سوزنی. چفته پشتی نعوذ باﷲ قوز چون کمانی که برکشند به توز. نظامی. رجوع به چفته و چفته پشتی شود
پشت دوتا. قوزی. قوزو. گوژپشت. خمیده پشت: حکیم نوزده چون پیر خفته پشت شود درآنگهی که از پس خود کنده جوان بیند. سوزنی. خفته پشتش نعوذباﷲ قوز چون کمانی که درکشند بتوز. نظامی
پشت دوتا. قوزی. قوزو. گوژپشت. خمیده پشت: حکیم نوزده چون پیر خفته پشت شود درآنگهی که از پس خود کنده جوان بیند. سوزنی. خفته پشتش نعوذباﷲ قوز چون کمانی که درکشند بتوز. نظامی
هفت نسل که پس از هر کسی از او و فرزندانش در وجود آیند. مقابل هفت جد. - هفت پشت کسی را به سگ آبی رساندن، کسی را به تعریف غیرواقع به کمال اغراق و مبالغه ستودن، مثلاً شخصی در تعریف شخصی یا چیزی اغراق از حد برد، گویند: آقا بس کن، هفت پشتش را به سگ آبی رساندی. (آنندراج)
هفت نسل که پس از هر کسی از او و فرزندانش در وجود آیند. مقابل هفت جد. - هفت پشت کسی را به سگ آبی رساندن، کسی را به تعریف غیرواقع به کمال اغراق و مبالغه ستودن، مثلاً شخصی در تعریف شخصی یا چیزی اغراق از حد برد، گویند: آقا بس کن، هفت پشتش را به سگ آبی رساندی. (آنندراج)